مدیران با فلسفه برنامه ریز آشنایی کامل را دارند و مدیریت در دهه های اخیر با شیوه های نوین برنامه ریزی از قبیل برنامه ریزی های استراتژیک آشنا شدند. با تعاریفی که از برنامه ریزی استراتژیک در نگارش های قبل داشتیم لازمه این نوع برنامه ریزی برای حیات سازمان ها الزامی بنظر می رسید ولی در این نگارش به مزایای این نوع از برنامه ریزی بیشتر خواهیم پرداخت.
چراهای برنامه ریزی استراتژیك
- برنامه ریزی استراتژیك هدایت سازمان را برای نیل به اهداف تدوین می کند و جهت مسیر فعالیتها و عملیات سازمان را مشخص ساخته و بعنوان راهنمای سازمان عمل می نماید.
- جهت گیری آینده، اولویت ها را مشخص نمود و تصمیمهای امروز را در پرتو پیامدهای آینده اتخاذ می نماید.
- نقش هماهنگ كننده بین برنامه های عملیاتی سازمان را انجام می دهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یك مسیر قرار می دهد.
- با اوضاع و شرایطی كه بسرعت دستخوش تغییر می شوند به روش كارساز برخورد نموده و كار تیمی و تخصصی كارشناسی ایجاد می نماید.
- با نگرش بلند مدت به پیش بینی آینده می پردازد و ازاین رو اطلاعاتی را در خود دارد كه برای اقدامات دراز مدت مدیران مفید می باشد.
- پیش بینی استراتژیك در سراسر واحدهای سازمانی از جمله كلیه سیستمهای اداری میسر بوده و بجای اینكه عملی مكانیكی باشد نقش محوری افراد، گروهها و نفوذ فرهنگ سازمانی را به رسمیت می شناسد.
- بالا بودن هزینه هایی كه جهت امر برنامه ریزی مورد نیاز است و اغلب سازمانهای كوچك امكان استفاده از آنرا پیدا نمی نمایند.
- از نظر زمانی این نوع برنامه ریزی نیاز به زمان طولانی داشته ، سازمانها برای برنامه ریزی باید وقت زیادی را برای مراحل مختلف فرآیند را پشت سر هم بگذارند تا سیستم برنامه ریزی استراتژیك بتواند فعالیت خود را آغاز نماید.
- فرآیند برنامه ریزی بیش از آنچه باید منطقی باشد طرح ذهنی است و نمی تواند پویائیهای اجتماعی ، سیاسی كار در هر سازمان را لحاظ نماید.
- تصمیم گیری در رابطه با ماموریت و اهداف همواره ساده نیست و ممكن است معنایی نداشته باشد.
- از نظر تخصصی نیاز به نیروی انسانی متخصص داشته كه در دسترس همه سازمان ها نیست.
- عدم دسترسی سازمانها برای رسیدن به اطلاعات جامع و به موقع در محیط تحولات و رویدادهای كلان محیطی.
- عدم آشنائی مدیران با مباحث مدیریت استراتژیك و برنامه ریزی استراتژیك و عدم اعتماد آنها به برنامه ریزی استراتژیك.